Sonntag, 6. Januar 2013

روز پایان جهان(3)ـ



ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی- از سلسله بحث های فلسفی
روز پایان جهان! ( 3)
برای نخستین باردرتاریخ بشر "پایان جهان" به گونه ای منطقی وعقلانی پیشگویی شده است و باید جنبه های دیگری را مورد توجه قرار دهیم. یعنی که امروزه پیامبران نیستند که پیشگویی می کنند بلکه کارشناسان هستند: کارشناسان آب وهوا، کارشناسان محیط زیست ودیگرِ کارشناسان علمی.
 قسمت سوم:
 به طور دقیق کلمه آخرالزمان(پایان جهان) بر چه چیزی دلالت دارد؟ آیا برعمل یا یک نشانه خاص یا یک بحث خاصی دلالت دارد؟ یک کتاب هست به نام "سقوط فرانسه" از نویسنده ومحقق فرانسوی به نام " نیکلا باورز" که خیلی هم پٌرفروش بود. انتشار این کتاب موجی برانگیخت که نویسنده خودش از آن موج فاصله گرفت. تاریخ شناسان چنین موضوعاتی را نوع مشروحی از فاجعه گرایی می نامند. اما نمی توانیم اینطور فکر کنیم که نویسنده کتاب یک احمق بوده است؛ اینطور نبوده است. نمی خواهیم درحال حاضر درباره فاکت ها وآمار وارقامی که او به کار برده است، بحث کنیم است که تا چه حد(کم یازیاد) نگران کننده می توانند باشند اما این توجه وتمایل وپرداختن به امر سقوط و فروپاشی یعنی چه؟ این خودش یک سؤال حیاتی است. برای یافتن جواب، حالا وارد سالنی می شویم که بر روی دیوارهای آن و از بالا تا پایین دیاگرام( نمودارهای آمار وارقامی در سالهای مختلف مربوط به کتاب سقوط  فرانسه را) چسبانده اند. مثلا درباره میانگین ساعات کار که دیاگرام نشان می دهد که مستمر کوتاه تر شده اند. نزول می کنند. می پردازیم به مواردی که کم شده یا نزول کرده اند.»
 میشایل:« ساعات کار کوتاه می شوند واینکه یک خبر بدی نیست. زیرا نشان می دهد که ساعات کارکوتاهتر شده اند و در برابرافزایش رادیکال ساعات کار(درگذشته بیشتر بوده است) ایستادگی شده است.»
رافایل:« بیلانس دیگری که در اینجا هستند براساس یک ترازِ تجاری توسط بی. ایی. پ فرانسه با توجه به آمار جمعیت تهیه شده است وآنچه که نشان می دهد، نگران کننده است. وقتی آدم به طورعینی آن را مشاهده می کند، به طورجدی هم احساس نگرانی ایجاد می کند. این بیلانس همینطور روی تابلوهای بزرگ و بسیار در سالن ادامه پیدا می کنند. نگاه کنید! به طور مثال این بیلانس نشان دهنده وضعیت تولیدی جهان ازهزار سال پیش است. نگاه کنید آسیا درقرن بیستم نزول در امر رشد و توسعه تجاری داشته است اما بعد و دوباره می تواند این مقام را از اروپا بگیرد وجایگاه اول را به دست آورد وآنهم حداقل برای یک چند دهه.»
میکایل:« آدم می تواند از روی این دیاگرام ها خیلی چیزها را به طور مشخص بگوید: اول اینکه ادعای سقوط و پایان جهان برای فرانسه چیزی جز یک نشانهِ سکولارِ آخرالزمانی نیست یعنی یک موضوع مذهبی[ با آنکه به ظاهر علمی وآماری است.] آنچه در این کتاب درباره نابودی فرانسه می خوانیم همان نظریه سکولارِ پایان جهانی اما به فرم گرافیک است. یعنی که ما خودمان را با فانتزی و تصورات مشغول می کنیم، علیرغم کار دقیق علمی که بسیار هم قابل اعتماد به نظر می رسد و با مذهب مغایرت دارد. منظورم این است که گویی می خواهد ما را قانع کند که گویی هستی انسانی مشخصا از یک تراژدی یا یک فٌرم غم انگیزِی ویا ازیک فیگورشیطانی تشکیل شده است که...[ باید به نابودی منجر شود.]»
رافایل:« در روی جلد همین کتاب یک تصویر چاپ شده است که نقشه کشور فرانسه را نشان می دهد وجالب است که ازیک گوشه آن بخشی از خاک فرانسه جدا شده وافتاده است که به زبان ادبی و فرهنگی( به کنایه) مترادف سقوط یا فروپاشی است.»
میشایل:« به لحاظ جغرافیایی! من به طور کلی هیچ اهمیتی به چنین موضوعات و تزهایی نمی دهم اما یک چیزی کاملا واضح و روشن است که بازگشت این موضوع آخرالزمان آنهم در این شکل یا در یک کرایس مذهبی، در اینجا و به خصوص در اروپاست که درباره اش بحث میشود. یعنی که با وجود واقعیت جغرافیایی وقدرت منطقه ای و بلامنازع کنونی اش اما انگار که یک شکست و نابودی را تجربه خواهد کرد.»
رافایل:« یعنی یک شکست ونابودی برای اروپا...
میشایل:« یعنی یک شکست کنونی، برای آن نقش غالب و مسلط اروپا  در زمینه های اقتصادی و سیاسی وپیشتازی فکری وعقلانی که درجهان داشت واین خودش( با تز شکست) در تناقض است با تلاشی که می شود تا تمام دنیا مثل اروپا شود و همچنین از سوی دیگر هم جهانی شدن سرمایه داری، بنابراین می تواند یک توضیحی باشد که چرا امروزه یک جو وفضای اٌفول وسقوط نه فقط در اروپا بلکه در آمریکا را هم دامن زده است.»
رافایل:« این جوسازیِ پایان جهان درحال رشد کردن است به خاطر سقوط و انحطاط اروپا....»
میشایل:« کاملا درست است. پایان جهان وپایان دنیایِ اروپا با پیشتازی فکری و برتری سیاسی اش، از جانب طرفداران این "نظریهِ سقوط" به عنوان نشانه ای برای یک فاجعه که دیر یا زود بارز خواهد شد، تعبیر و تفسیر می شود.»
رافایل:« مثلا در روی این دیاگرام ها دقت و نظر به وضعیت شغلی در فرانسه که نسبت افراد شاغل به بیکاران نگرانی زاست؛ یعنی یک به یک است.»
میکایل:« کلا پرداختن به این موضوع(آمارها) خیلی ضد و نقیض و پیچیده است.»
رافایل:« با این حال باز هم کمی درباره این مطلب که شما اشاره کردید، صحبت کنیم. این بحثِ آخرالزمان با آنکه خیلی عوام پسند ویا بی اهمیت و یا بدون معنای مهمی می تواند باشد، اما خیلی ساده و اینطورحس می شود که گویی یک قاره قدیمی نقش وجایگاه پیشتازی اجدادی خود را دارد از دست می دهد؟»
میشایل:« بله! من همچنین معتقدم که حتی کانت وقوع این امر را ازپیش احساس می کرده وآنهم در قرن هیجدهم. در همان قرن هیجده این موضوع را درک می کرده. در پرتو بینش خاص خود کشف می کند که یک جهان و دنیای جدیدی آغاز شده است. همانطورکه درباره معنی دنیای نو گفتیم، فقدان دنیای کهنه به معنای آن نیست که یکسری واقعیت ها(ارزش های) انسانی گم خواهند شد واز همه مهمترآینده است و نگرانی از آینده ای که مبهم خواهد بود. وقتی انسان نتیجه بگیرد که دنیا دارای هیچ نظمی نیست. واین موضوع خودش از ویژه گی های عصر ماست که در زمان مدرن ما  هیچ نظم (اجتماعی) مثل نظم کیهانی ثابت یا مشیت الهی نیست که ابدی باشد وحذف یک نظام هم به معنای پایان جهان نیست. به این دلیل است که می توان نتیجه گرفت، برقراری یک نظم جدید در گرو حذف نظم یا حکومت قدیمی است والزاما به معنای پایان جهان(آخرالزمان) نیست. جهان یعنی دنیایی که ما خود آن را می سازیم تا درآن زندگی کنیم تا زمانیکه موجودیت داریم و برآن حاکمیت داریم. ویعنی که افراد می توانند وجود  داشته باشند تا زمانیکه برای آن زیستن برنامه ای دارند. بهترین تصویرکه جهان را فیلسوفانه تفسیر کنیم این است که آن را مثل یک افق در نظر بگیریم همینطور درک زمان، بدون آنکه آن را ثابت یا قطعی بگیریم.»
رافایل:« آنچه به نظرم شوخی و تا حدی هم سرگرم کننده می آید، این است که فکر پایان جهان یک سینتوم (پدیده) است. یک پدیده ای که پیش از هرچیزیک جو وفضاست اما دارای کاراکتر و ویژه گی های حتی قانونی ( قانون اساسی) هم هست.
میشایل:« یکی ازاصول قانون اساسی است و یک لحظه تاریخی است.»
رافایل:«آخرین ویژه گی که برای آن قایلیم مبتنی بودنش برقانون اساسی جمعی(یک نظام) است. آنچه که ازپایان جهان( نظم و نظام) برای خود تصورمی کنیم. همان چیزی است که خواهانش هستیم. آینه ای ازفضای خود ماست.»
میشایل:« بدون شک (این پدیده) تحت تأثیر جو و فضاست. اما همچنین شاید هم تا حدی تحت تأثیریک جو و فضای متافیزیکی است. بالآخره این پایان جهان چیست که در انتظارماست؟ پایان جهان که درانتظار ماست، بدون هیچ شک و تردیدی مرگ است. مرگ فردی ما می تواند باشد. چیزی که با  دیگری نمی توان تقسیمش کرد. وقتی ازمر گ فردی صحبت می کنیم، چیزی است که مشخصا قابل تقسیم نیست. فقط برای یک نفراست اما وقتی که صحبت ازپایان جهان می کنیم، یعنی مرگی که همزمان و مساوی برای همه است. فکر می کنم که یکی از دلایل بازگشت دوباره این فضا وفانتریِ پایان جهان این باشد که یک امرغیرقابل تقسیم را بشرتقسیم کند. وممکن و مشروع کند آنچه را که درعالم واقع تنها یک تجربه فردی وشخصی است.»
رافایل:« مرگ تجربه تکی آدم است؛ کاملا غیرقابل تقسیم است. اما غروب فرهنگ ها وویژه گی گذرایی آنها شاید برای ما تا حدی درباره ابعاد جمعی مرگ می گوید که مرگ را به عنوان پایان جهان(یک امرجمعی) نیز پذیرفت.»
میشایل:«یک مجموعه زیبایی از متون جمع آوری شده توسط " درریدا» هست وهرکدام هم با تیتر پایان جهان. هرکدام منحصر به فرد است وهربارهم پایان جهان را نشان می دهد که "مرگ" یک تجربه شخصی و فردی است. اما درپسِ این تصور پایان جهان یا قیامت می تواند این ایده پنهان باشد: همانطور که جامعه بشری بر روی جمع بنا شده و به وجود آمده است، پایان یافتن آن هم یک امر مرگ جمعی خواهد بود.( بود و نبود آن). شاید هم باید یک گام جلوتر برویم و قبول کنیم که پذیرش این امر سخت است که انسان( موجود جمعی) باشد ولی مرگ یک امر تکی باشد. بهتراست که انسان ها به جای ترس و تهدید از آخرالزمان به کمک هم جهان بهتری بیآفرینند که درآن راه نجات ببینند. جهان را برپایه دیگری به جزترس وتهدیدهای جمعی بنا کنند. ترس ازفجایع وخطراتی برای پایان جهان مثل یک دنیای اتمی یا تخریب محیط زیست. مختصر و مفید: به کمک یکدیگر جهانی بسازیم متفاوت وبهتر از برپایه های ترس و تهدید.»
رافایل:« خوب اما مایلم که یادآوری کنم که تصور پایان جهان خودش یک نوستالژی است. شما ازمتفق بودن این دو امرصحبت می کنید که جهان یکبارایجاد شده است و یکبار نیزپایان می یابد. تصور پایان جهان وقتی است که در ابتدا بتوان تصور ایجاد آن را داشت، دو تا با هم هستند. دلیل بدبینی پاسیفیست ها و فاجعه گرایان و هشداردهندگان(پیش بینی کنندگان) درباره پایان جهان این است که آنها هم برپایه یک تفکر نوستالژی این را می گویند. به دلیل روحیه صلح جویی (وآرامش طلبی) و اشتیاق بازگشتن به دوران طلایی قبلی[مادون تضاد] را دارند. به نظرم چنیی تشخیصی در پشت این تمایل پنهان است.»
میکایل:« به دلیل سمت وسوی انتظارات از آینده است و ترس مشخصی (ازآینده) که آنهم از تأثیرات گذشته است. تضاد دراینجاست که تصور "پایان جهان" یعنی که "هیچ آینده ای" نخواهد بود. کسانی که ازآینده ترس دارند و در رؤیای گذشته به سر می برند وچنین تعبیراتی دارند، جهتگیری آنها عمیقا به سمت گذشته است. شاید امروزه چنین مشکل بزرگی وجود داشته باشد که باید خود را با آینده تطبیق داد. برای حل این مشکل درگذشته مقوله ای به نام پیشرفت وجود داشت که باید از کانت تشکر کرد. امروزه به جای چشم انداز رو به جلو و پیشرفت، انتظار داریم که درآینده فاجعه پیش بیآید. با فاجعه رو به رو بشویم.»
رافایل:« بله میکایل! اما من برنظردیگری هستم. بهیچوجه این عصر را منحصر به فرد نمی دانم. من هرگزچنین احساسی نداشتم که ما دریک عصرمنحصربه فرد یا استثنایی زندگی می کنیم. اما باید یک چیزی را اضافه کنم که ازسال 1945 انسان این فرصت را ایجاد کرد که با عملکرد خودش جهان را به سمت "پایان" ببرد یا پایان پیدا کند.»
میکایل:« با ساختن بمب اتم!»
رافایل:«. به وسیله یک هیولا؛ خلق یک ماشینی که کنترل را ازانسان گرفته است وخطر برای انسان به وجود آورده است. دنیا خیلی عوض شده است. بعد از جنگ جهانی دوم دنیا خیلی عوض شده است. دنیا بعد از بمب اتم و بعد ازواقعه هیروشیما عوض شده است. انسان خودش چنین وضعیتی را پیش آورده وچنین هرج و مرجی ایجاد کرده است و جهان امروز دارای امکانات ویرانگر و نابود کننده ای است.»
میکایل:« درست است. برای نخستین باردرتاریخ بشر پایان جهان به گونه منطقی وعقلانی پیشگویی شده است و باید جنبه های دیگری را مورد توجه قرار دهیم. یعنی که امروزه پیامبران نیستند که پیشگویی می کنند بلکه کارشناسان هستند: کارشناسان آب وهوا، کارشناسان محیط زیست ودیگرِ کارشناسان علمی. اگر در گوشه ای از جهان یک مشکل جدی سیاسی پیش بیآید وکسی بخواهد به این دلیل[ با جنگ اتمی و..] پایان جهان را اعلام کند، باید از یک قدرت قابل توجهی برخوردارباشد. زیرا متقابلا تدابیر قانونی جدی( بگوییم ایکس فاکتور) برای ممانعت از این فاجعه وجود دارد واقدامات مشروعی پیش بینی شده اند که بتوانند مانع از انجام آن شوند. بهتراست که چشم مان را باز کنیم و توجه کنیم که تمام تهدیداتی که امروز متوجه سیاره ماست، به دست خود بشرانجام گرفته است.(ساختن سلاح های کشتار جمعی و..) اگرهمه اختیارات قدرت را به " تخصص وعلم"  واگذار کنیم، این کار منجر به عواقب و پیآمدهای می شود که در نهایت هم به طور رادیکال "دموکراسی" را زیر علامت سؤال خواهد برد. درحال حاضر نیاز است که به جای آنکه فقط به زنده ماندن یا نابودشدن فکر کنیم، به واژه های دیگری و یا به راه حل دیگری فکر کنیم واگر که چنین آلترناتیو و راه حلی وجود دارد، قاعدتا کسانی که همیشه برای بقا و زیستن برنامه ریزی رو به جلو دارند، حق با آنهاست.
رافایل:« می توان به عنوان ختم کلام پذیرفت.»
میکایل:« چرا که نه؟»
پایان!
مترجم:« با بهترین شادباش ها به مناسبت آغاز سال نو میلادی و با آرزوی پایان جهانِ جهل ودجالیت و نظام کهنه ولی فقیه و با امید به طلوع جهانی نو در میهن مان که برپایه خواسته های به حق و عادلانه مردم بنا شود و با آرزوی برقراری نظم و نظامی نو که جبران کننده کاستی های گذشته باشد و از آزادی ودموکراسی نهراسد!»
اسامی بحث کنندگان:
Raphael Enthoven
Michael Fossel
   تیترهای بحث:
 Die Welt kann nur ein Ende haben, wenn sie einen Anfang hat.
In dieser Welt lief schon immer alles schief.
Der Weltuntergang ist eine Idee des Menschen.
Endet die Welt mit dem Ende des Lebens?
Die Vorstellung vom Ende der Welt ist nur ein Symptom.
Das Ende der Welt ist ein geteilter Tod.
Die Vorstellung vom Ende der Welt ist eine nostalgische Vorstellung.
Das Ende der Welt ist eine rationale Prophezeiung geworden.



Keine Kommentare: