Sonntag, 30. Dezember 2012

روز پایان جهان 2



ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی- از سلسله بحث های فلسفی
روز پایان جهان! (2)
قسمت دوم
تصویر مربوط به صحنه ای از فیلم مالیخولیا اثر لارس فن تریر در سال 2011 است. اجازه دهید که مفصل درباره آن صحبت کنیم. این تصویر پایان جهان را نشان می دهد و این صحنه دقایقی قبل از برخورد سیاره ملانکولی با سیاره زمین و نابودی کامل آن را نشان می دهد و همزمان درهمین لحظه نیز یک جهان دیگرآغاز شده است. در این تصویر سه نفررا می بینیم(جاستین وخواهرش کلر وپسرکوچکش لیو) که در گریز از این  تقدیر در یک مکان کوچک توسط چند چوب نازک سرپناهی مثل یک خمیه درست کرده اند ودر زیر این خیمه بدون چادر و بدون حفاظت  پناه گرفته اند و درپشت سرآنها تصویری از سیاره زمین را نشان می دهد که درحال برخورد با سیاره ملانکولی و نابودی است. جاستین این خیمه را با کمک لیو(پسرکوچک) به عنوان یک پناهگاه بنا کرده است که به زودی تلی از خاکستر خواهد شد.
میکایل:« دراین فلیم وفیلم های دیگری که موضوع قیامت را می خواهند نشان دهند، تعیین کننده صحنه ماقبل آخر است. این صحنه، سرنوشت ساز وتعیین کننده بلافاصله قبل از- نابودی جهان- است. این خیمه یا طاق می خواهد به عنوان یک نشانه بیان کند که انسان چه بود و یا جهان چه بود یا چگونه بود؟ این تصویرِ کره زمین در اینجا خیلی زیباست. نشان می دهد که کره زمین چه شکل زیبایی دارد و نام مالیخولیا هم اتفاقی برای فیلم انتخاب نشده زیرا درپشت سرآنان دنیا درحال فروپاشی و کره زمین در حال برخورد با سیاره ملانکولی است. ما در اینجا صحنه قبل از قیامت را می بینیم و طاقی را که سه نفر در زیرآن نشسته اند و به دست جاستین با چند چوب ساخته شده است تا خواهرِ از دست رفته اش و کودک او را حفاظت کند. در حالیکه دو خواهر می دانند که در همین لحظه جهان پایان یافته و رو به نابودی نهاده است.
رافایل: « جاستین می داند که زندگی تنها در روی کره زمین وجود دارد که آنهم پایان یافته است.»
میکایل:« درست است. او که ازنظر روحی هم بیماری دارد(مشکل با زندگی اش داشته است) اما قبل از بقیه می داند که  جهان شروع به نابودی نهاده است و برای خواهرش کلر این را توضیح می دهد ولی خواهر کوچکترش با همه وجود به زندگی وابستگی دارد و می خواهد زنده بماند. کلر با این نقشی که بازی می کند، در واقع یک نوع برخورد خاصی که مظهر جامعه مدرن ماست را نشان می دهد. او کاملا ناآرام است وقتی که پی می برد پایان جهان نزدیک است.[ راضی به این سرنوشت نیست.]»
رافایل:« معتقدید که جامعه مدرن ما اساسا اینگونه است.»
میکایل:« بله! اساسا روحیه برخوردش با پایان جهان. امتناع وخودداری کردن از پذیرفتن است. که اینهم اساسا ازویژه گی های زمان ماست. جاستین به این فکرمی افتد که برای آرام کردن او وپسر کوچکش این خیمه را بسازد که شکل مسخره ای هم دارد وقادر به حفظ آنان دربرابر باد هم نیست. اما جاستین چنان رفتار می کند که گویی واقعا جهان درهمینجا و در زیرهمین خیمه است. جهان همین جاست که به دلیل عشق بنا می شود وجهان واقعی چیزی نیست جزپیوندهایِ عاطفی وانسانی. در اینجا جهان چیزدیگری نیست جزهمان عشقی که در زیر این طاق است. این تصویردارای فضایی است که خیلی متفاوت و بسیار فراتر از رابطه قبلی دو خواهر در فیلم است و بسیار تأثیر گذار است. چنین است که گویی آنها در برابر چیزی در حال مقاومت کردن هستند که خیلی قوی تر از فاجعه نابودی جهان است..»
سؤال:آیا جهان به پایان می رسد وقتیکه زندگی پایان می یابد؟
 رافایل:« یعنی که جهان با پایان زندگی به پایان نمی رسد. جهان و زندگی دو مقوله متفاوت هستند. دراینجا کلرنمی تواند پایان جهان را بپذیرد اما جاستین که ازهمان ابتدای فیلم تا حدی با زندگی وداع کرده است وحتی مایل است بمیرد اما در اینجا یک جهان( طاقی برای زیستن) بنا می کند. آدم باید دراینجا توجه کند که این عمل وچگونگی آن چه معنایی دارد و بین ایده جهان و مفهوم زندگی فرق بگذارد.
میشایل:« این، یک نکته اساسی است که نباید این دو را اشتباهی گرفت مثل خیلی از زیست شناسان. زندگی وجهان را! آیا تنها زندگی برای موجودیت وهستی انسانی ما کافی است؟ طبیعی است که هر جایی که خاک و گیاهان وجانوران و یا آب باشد، درآنجا زندگی هم هست و برای خودش جهانی است اما آنچه که این تصویر برای ما بهتر از هر تعبیر فیلسوفانه ای روشن می کند، اینست که در اینجا صحبت از"زندگی" وهستی انسانی، فراترازآب وخاکی است که دراین عکس هم می بینیم.»
رافایل:« ویا اندک آب وخاکی که هنوز از کره زمین باقی مانده است.»
میشایل:« بله آنچه که ماده( ماتریال) می نامیم اما جهان واقعی می خواهم بگویم در زیر این خیمه است، جایی که انسان هست. درنظر من زندگی بدون انسان مفهوم ندارد ازعواطف مشترک واتحاد وحتی اشتراک در امور سیاسی وغیرو... این تصویر واین نقش که ازپیوند وعواطف انسانی دراینجا شاهد آن هستیم، هیچ موجود زنده دیگری قادربه ساختنش نیست. درمقابلِ زندگی قانونمند دیگر موجوات که از دید علم و دانش خیلی جلوتر( از انسان) در روی زمین وجود داشته اند و"جهان" را تشکیل می داده اند اما( دیگر موجودات) قادر به خلق چنین صحنه ای نیستند که انسان توانایی آن را دارد. می توان گفت که جهان برای انسان از تجربه مشترکی( انسانیت) تشکیل می شود که تمام آحاد بشری درآن شریک هستند.
 رافایل:« به این معنی که برای شما جهان وانسانیت از یکدیگرجداشدنی نیستند. اما مورچه ها هم یک خلق هستند اگرچه رشد ندارند اما دارای مناسبات و زندگی جمعی(سوسیال) و قاعده و قانون هستند. اما فرق بین یک "اٌکوسیستم" و یک جهان درکجاست؟ با توجه به تعریفی که از انسان داریم.
میشایل:« اُکوسیستم یک روند و پروسه است. در ضمن باید انسان وقتیکه می خواهد زندگی کند، قاعدتا شرایط زنده ماندن را در نظر بگیرد. اما یک اُکوسیستم توسط روندی از ضرورت های مطلق مشخص می شود. به طور مثال مورچه را در نظر می گیریم. حرکت هرمورچه ای توسط یک وظیفه ومقرراتی( توسط طبیعت) مشخص شده است. اما اجازه نداریم جهان (انسانی) را به همین شکل و در روندی ازضرورت ها ببینیم بلکه آن را فقط درآزادی(اختیار) ببینیم. یک جهان وقتیکه وجود دارد یا بنا می شود که ما نقشه و برنامه ای داریم  و تعهداتی می پذیریم. حال چه درپهنه سیاسی یا اجتماعی یا ... .»
رافایل:« بی حد و نامشخص..!»
میشایل:« بی حد و نامشخص! با آنکه در بخشی ازاین فرایند بازآدم می گوید که همه اش در زندگی همه چیز مثل هم است و تکرارمی شود. چون زندگی می خواهد زنده بماند و به بقا ادامه دهد. درحالیکه جهان با تمام ریسک هایی که با آنها درپیوند است وسرانجام هم با پایان گرفتنش، تجربه ای است که بنیادا وبه نوعی یک وضعیت غیرقابل اعتمادی را برای حیات بشریادآوری می کند.
رافایل:« ازدیدگاه هستی شناسی می توان گفت که انسان با تمام  آگاهی اش با احساسش با واقعگراییش و با آزادی فردیش با اراده اش از نظر "وجودی"  دقیقا مثل یک مورچه رفتار می کند اما چگونه می توان جسارت کرد و چنین چیزی گفت درحالیکه انسان روی دو پای خود (بر روی این کره خاکی) ایستاده است؟»
میشایل:« رافایل، دقیقا انسان مثل مورچه رفتار نخواهد کرد وقتیکه درست همانگونه ای رفتارکند که از یک انسان انتظار می رود. درست مثل رفتار جاستین در این فیلم که سعی می کند براوضاع مسلط شود و نقش خودش را درجایگاه انسانی ایفا کند، شاید درست در این لحظه است وفقط به دلیل عملکرد ماست که چیزی بنا می شود که بتوان آن را یک جهان نامید.»
رافایل:« موضوع بحث ما پایان جهان است. چیزی که شاید درچند روز آینده به وقوع بپیوندد که به همراه آن هم پایان زندگی خواهد بود که آن را آخرالزمان نیز می گویند.»
میشایل:« پایان تمام واقعیت ها.»
رافایل:« تقویمِ "مایا" پایان جهان و آینده را بیان می کند. در اینجا مفهوم جهان وزندگی به نوعی با هم قاطی شده است. ما صحبت از پایان زندگی می کنیم که به احتمال قوی تصور و برداشت غیرواقعی ماست. جالب است که آن را با پایان جهان یکی می دانیم. وچنان باور می کنیم که گویی یک "نشانه" باشد. مثل اینکه برق برود ونشانه تاریکی باشد.
ادامه دارد...
30. ژانویه.2012 برابر با دی ماه 1391
Philosophie Magazine
Philosophie: Weltuntergang
Frankreich 2012, arte F



Keine Kommentare: