Freitag, 16. März 2012

اعتماد 2

ترجمه: ملیحه رهبری
از سلسله بحث های فلسفی

اعتماد!؟(2)ـ
قسمت دوم
تیتر بحث: اما اعتماد کردن رابطه ای بین انسان هاست
رافایل:« اما بحثی که ما می کنیم اعتماد بین انسان هاست.»ـ
خانم مارتانلو:« بله! ما از روابط و مناسبات انسانی بحث می کنیم که مستمرجریان دارند و زمانی این اعتماد کردن بسیار خطرناک می شود که فراتر ازاعتماد و به " اعتقاد وایمان" بدل شود وهمیشه این تهدید وجود دارد که به ناامیدی منجر شود. به این دلیل بسیار ساده که هیچ انسانی خدا نیست[ که به او ایمان داشت.] شباهت انسان به خدا ازیکسو وتناقضی که دراین امر است ازسوی دیگر و تغییر وتبدیل(تحولات) مستمری که انسان دستخوش آن است همواره این خیانت را امکانپذیرمی نماید.ـ
تیتربحث: خیانت همیشه ممکن است
طبیعی است که می توان به کسی اعتماد کرد اما وقتی از یک اعتماد هشیارانه به یک اعتماد کورکورانه( شک نکردن و باور کردن) تنزل یابد، می تواند به نتایج زیانباری انجامد.ـ
مثلا شما عکس زنی را که ازبالای دو بام می پرد به من نشان داده و گفتید؛« این یک عکس غیرواقعی ومونتاژ است.»ـ
رافایل:« بله گفتم!»ـ
خانم مارتانو:« دراین عکس ما با چشم خود زنی را می بینیم که به نظر می رسد، ازچنین توانمندی(غیرعادی) برخوردار است که با کمال آرامش ازیک پشت بام به بام دیگری درآنسوی خیابان بپرد. اگر کسی از ما انتظار داشته باشد که این پریدن را باور کنیم، دراینجاست که کار "اعتماد کردن" خراب می شود.»ـ
رافایل:« دقیقا این همان اتفاقی است که در فیلم ایندیاناجونز(آخرین صلیب) نمی افتد. او باید آزمایشی را می گذراند تا جام مقدس را به دست می آورد و این آزمایش" ایمان" بود. یعنی که اگرایمان داشت، خاک در زیر پایش سفت می شد تا سقوط نکند. درهرپرش(به سوی جام مقدس) او باید این اعتماد(ایمان) را حفظ می کرد و تردید نمی کرد تا بتواند موفق شود. دراینجا این سؤال برای من پیش می آید که آیا "ایمان" به ذات خودش می تواند سازنده باشد؟ و دریک پروسه می تواند نتیجه ای مادی(مثبت) بدهد. به زبان ساده تر آیا به وسیله باور( ایمان) و تأثیرات مثبت آن یک پدیده جدید مادی می تواند زاده شود؟
تیتر بحث: آیا از طریق اعتماد کردن می تواند یک دنیای جدیدی به وجود آید؟خانم مارتانلو:« به شما حق می دهم. اعتماد کردن ازچنین پتانسیل یا قدرتی برخورداست که هربار چیزی جدید بتواند ازآن زاده شود. فکر کنید به رٌمان بینوایان اثر ویکتورهوگو و به قهرمان آن ژان والژان و به آن اٌسقفی که به ژان والژان اعتمادی نو می بخشد، درحالیکه او شمعدان های نقره را دزدیده است. اٌسقف اعتمادی را به او می بخشد که تا پیش ازآن، نشناخته وتجربه نکرده بود. برای من نیز بسیار جالب است که دراعتماد کردن نیرویی نهفته است که می تواند تأثیرگذار باشد. برای شناختن آن حتی نیازی نیست به رٌمانی مراجعه کنیم، نگاه کردن به زندگی عادی کافی است مثلا یک مادر....!ـ
رافایل:« اجازه بدهید کمی بیشتر درباره رٌمان صحبت کنیم. ژان والژان خود را بسیار پست وحقیر(یک دزد) احساس می کند، وقتی که پاسبان او را به نزد اٌسقف می آورد اما اٌسقف او را آزاد می کند که برود.»ـ
خانم مارتانو:« اما اسقف به اومی گوید که امیدوارم از این ببعد کارهای خوب ونیک انجام دهی ودست به شرارت(کاردزدی) نزنی। دراینجا تأثیراعتماد کردن را می بینیم، درحالیکه قولی ازکسی می گیریم اما او را مجبور به انجام کارنیک نمی کنیم. " من به تو انسان) اعتماد می کنم".»ـ
رافایل:« اعتمادم را جریحه دار نکن!»ـ
خانم مارتانو:« درواقع ازاو انتظار وتوقع دارم که اعتماد مرا جریحه دار نکند.»ـ
رافایل:« جریحه دار شدن اعتماد می تواند به یک فاجعه منجر شود. برای مثال: خودکشی دسته جمعی در"گویانا" که کشته شدگان همگی مریدان یک سکت بودند. رهبر سکت "جیم جونز" آمریکایی[ او خود را مسیح می دانست.] درسال 1978 ازآنها خواست که به خاطر اثبات وفاداری خود به اعتقاداتشان "سم " بنوشند. 900 نفر از زن و مرد وکود ک و پیر یا جوان با رضایت خاطر سم نوشیدند و برای اعتقاداتشان مٌردند. این هم نمونه ای از اعتماد کردن است و دراین نمونه "اعتماد کور" است.ـ
خانم مارتانو:« دقیقا! نه تنها این اعتماد کوراست بلکه سوء استفاده از اعتماد نیزمی باشد. درسکت هایی از این قبیل مشکل دراینجاست که اعتماد را برپایه اعتقادات بنا می کنند. یعنی که چنان اعتماد کن که آماده باشی به خاطر آن از همه چیز خود بگذری. زیرا از مریدان سکت خواسته می شود که به گونه صددرصد به توانمندی های رهبر وهدایت کننده خود تکیه کنند. دراینصورت ازاعتماد ابزارسازی می شود. دراین نمونه خطر اعتماد کور بهتر شناخته می شود. زیرا زمانیکه انسان به گونه تمام عیار خود را می سپارد واعتمادی بدون حد و مرز می کند، یک چیزی از دست می رود [خطای اجتناب ناپذیری انجام می گیرد]. زیرا انسان از قابلیت ها و تأثیرگذاری خود صرفنظر می کند واز این قابلیت خود که بتواند روی پای خود بایستد و بتواند مقاومت کند، وقتیکه تکیه گاه خود را از دست بدهد، چشم پوشی می کند. اما چه زمانی آغازِ یا شروع جریحه دار شدن و سوء استفاده از "اعتماد" است؟ زمانی که انسانی فکر کند که یکنفر دیگر می تواند همه چیز را به او بدهد. اما هیچکس نمی تواند به ما همه چیز را بدهد. واین" اما" خودش بهترین "چیز" دراعتماد کردن است؛ تا آنجاییکه من می فهمم. "چیزی" که تقارن و تناسبی درآن وجود دارد. من اعتماد می کنم به تو اما از پیش می دانم که خواسته یا خواهش(اعتماد) من مستمر ازجانب تو برآورده نخواهد شد. در اینصورت و همزمان، من باز هم قادر به زندگی کردن خواهم بود، حتی اگر به من خیانت کنی. این یک حرکت مستمر بین اعتماد به خود واعتماد به دیگران است که ما را حفاظت خواهد کرد که تمام و کامل مورد سوء استفاده قرار نگیریم و مانند این جمعیت زهر خورده به این شکل فجیع و رقت انگیزی نمیریم.ـ
رافایل:« اما شما درکتابتان درجایی انتقاد می کنید: به افسانه پردازی یا اسطوره سازی ازخود و آن اعتماد به نفسی که "وهم" و خیالپردازی است.ـ
تیتر بحث: اعتماد به نفس یک توهم است؟!ـ
شما می گویید که حتی یک آدم خود مختار(بی نیاز) هم خودش را فریب می دهد زیرا ما با دیگران به دنیا آمده ایم و به دیگران نیاز داریم و به دیگران اعتماد می کنیم همانگونه که باید به خود اعتماد داشته باشیم. به همین دلیل وقتی مثل بندناف خود را از دیگران قیچی می کنیم، دراصل از این اعتماد کردن، پرهیز می کنیم. خوب! این انتقاد شما بود اما آیا اعتماد به نفس تنها پاد زهری نیست که بتوانیم دربرابر"اعتماد کور یا اطاعت کورکورانه" خود را واکسینه کنیم؟ [دربرابراعتماد کوری که به فجایع بشری منجرمی گردد مثل این خودکشی دسته جمعی که عکس آن را می بینیم.]ـ
خانم مارتانلو:« من به تمام اشکال اعتماد به نفس انتقاد نکرده ام، بلکه به آن ایدیولوژی مشخص وبه آن نوع اعتمادی انتقاد کرده ام که "سلف-استیم" نامیده می شود। یعنی که آنقدر به خودت اطمینان داری که به هیچ کسی اعتماد نکنی। در این زمینه، مردم دو دسته هستند: یک دسته که به اندازه کافی از اعتماد به نفس برخوردارند وضعیف نیستند تا باور کنند که به کسی دیگر نیازمندند(برندگان) و دسته دوم (بازندگان)هستند وآنان چنان ضعیف هستند که فکر می کنند به دیگران نیاز دارند و به آنان تکیه می کنند.ـ

رافایل:« نکته اصلی آسیب پذیری است.»ـ
خانم مارتانلو:« بله تعیین کننده است। اعتماد به نفس طبیعی حتی در کودک هم وجود دارد زیرا که بدون مادرش(فقدانش) هم نمی میرد وقادر به زنده ماندن است। یک نوع دیگراز اعتماد به نفس هم هست که ناشی از روحیه مستقل است. دراینجا اعتماد به نفس به گونه پایه ای یک توان تصمیم گیری است. من به خودم معتقدم واعتماد به نفس دارم و زنده خواهم ماند حتی اگرتو نباشی. اما این امر، مانع از این نیست که گاه وبیگاه به دیگران هم اعتماد کنم و حتی باید اینکار را بکنم. این نوع اعتماد به نفس(سالم) مانع ازآن نیست که به دیگران هم تکیه کنیم و یا وابسته باشیم. به نظر من دراین دو حالت ازیکسو مستقل بودن- واز سوی دیگرهم متکی به دیگران بودن- اعتماد به نفس جایگاه واقعی خود را دارد. دراینجا می توان یک وحدت ایجاد کرد. بین آن روحیه خود مختار واعتماد به نفس که می خواهد مستقل و روی پای خود باشد و دیگر عوامل وپیوندهایی که حتی می توانند مربوط به گذشته یا گذشتگان ما باشند. وچنین امکانی پدید می آید که با دیگران هم رابطه بزنم و متکی بودن به غیر خود را بپذیرم و بتوانم کسی دیگر را هم دوست داشته باشم وچیزی هم توقع نکنم.[اعتماد مطلق!] ـ
تیتربحث: آدم باید اعتماد به نفس داشته باشد برای آنکه قادر باشد به دیگران نیز اعتماد کند.د

رافایل :« یعنی اینکه اعتماد به نفس داشتن برای اعتماد نمودن به دیگران لازم زیرا نمی توانیم به دیگران اعتماد داشته باشیم قبل از آنکه از خود مطمین باشیم و به زبان دیگر اعتماد به نفس واعتماد به دیگران؛ ایندو لازم و ملزوم هم هستند و باید اعتقاد راسخ داشت که بدون دیگران نمی توان زندگی »ـ

خانم مارتانلو:«درست است! اعتماد به نفس آن هسته سخت ومحکم وعنصرپایه ای در وجود ما برای گشودن خود به روی دیگران و اعتماد کردن است و دریک روند پویا ومستمر بین ما و دیگران زنده است فعل وانفعالات دارد.»ـ
رافایل:« آلبرکامو چنین فردگرای را لازمه داشتن قلبی بزرگ وگشوده به سوی نوع دوستی و ایثارگری می داند وعکس آن نیز به معنای خودکشی(کشتن خود) و بیگانگی با درد و رنج دیگران است.»ـ
خانم مارتانو:« کاملا درست است. والبته باید بین خودخواهی مطلق با خودخواهی نسبی تفاوت قایل شد. به این معنا که آگاهانه چنین رفتار کنیم که مستقل هستیم وحق داشته باشیم خواسته خود را دنبال کنیم اما جایی هم برای موجودیت دیگران درآن قایل شویم.»ـ
رافایل:« دربخش پایانی گفتگویمان تصویری را می بینیم که یک صحنه ازآکروبات بازی است. درعکس دو آرتیست دیده می شوند. که درمیان زمین وهوا درحال نمایش هستند وهر دو دستهایشان را به سوی هم دراز کرده اند واگر این دستها یکدیگر را نگیرند، سقوطی مرگبارخواهد بود. فضای عکس وحالت دو آرتیست سرشار ازآرامش و تمرکز واعتماد به خود و به نقش آفرینی مشترک آنها می باشد. اگراعتماد کردن دراینجا خدشه بردارد، فاجعه اتفاق خواهد افتاد و نتیجه تلخی به بار خواهد آورد.»ـ
خانم مارتانو:« به نظرمن این عکس عالی است وتأیید کننده گفتگوهای ماست। دراینجا پیشرفت های تکنیکی را شاهد هستیم وقابلیت های شکل پذیری بدن وتن را اما ضروری هم هست که باور کنیم این دوآرتیست درپرش درمیان زمین وهوا دست یکدیگر را خواهند گرفت و رابطه متقابل و اعتمادآمیزی بین آنان وجود دارد. اگراین اعتماد نبود، این هنرآفرینی هم ممکن نبود. آنچه برای من مهم است، این عکس اعتماد به خود واعتماد به دیگران را نشان می دهد. علاوه براین باید توضیح دهیم که چرا اعتماد به نفس پایه و زیربنایی برای اعتماد به دیگران و زندگی اجتماعی نیز هست. اعتماد است که رابطه را ممکن می سازد. اعتماد است که حساس ترین حرکات موفق را میسرمی سازد وشرط اصلی است که اساسا روابط مشترک را امکانپذیر سازد.»ـ
رافایل:« ...معتقد بود که "فردیت" مثل آن ذره اصلی (هسته) تشکیل دهند یک انسان است وهمان ذره اصلی، مانند قانون پایه ای، برای رشد وتکامل توانمندی های انسان است یا مانند آن برنامه ریزی اولیه است که بعد انسان مطابق همان برنامه، درهسته اصلی یا(میل باطنی) خود را دنبال می کند ولی بعد جریانی مثل هسته درهسته پیش می آید که نزدیکی فردیت ها را ممکن می سازد وآنچه که من می گویم وآنچیز دیگری که شما می گویید ازآن یک هارمونی (دیالوگ) ساخته می شود. گویا که اعتماد آن رشته اصلی است که کنش و وحدت این دوهسته را ممکن می سازد و دریک جمله می توان گفت که "اعتماد هارمونی ایجاد می کند."ـ
خانم مارتانو:« دقیقا با شما هم عقیده هستم. این فردیت یا استقلال به معنای این است که "من هستم" من واقعیت دارم و بدون تو موجودیت دارم. همانقدر که تو بدون من موجودیت داری (زنده هستی.) همزمان از درون این حیات وحرکت، برخورد و وصل شدن حاصل می شود که بتوانیم درکنار هم باشیم، بسیار ساده. اعتماد در زمانی ظهور می کند که هر دو طرف ازاستقلال در موجودیت یا دنیای) خود برخوردارند.»ـ
رافایل:« می دانید که چه چیز برایم لذت بخش است؟ بحث امروز ما خودش یکی از بهترین شاهد و مدارکی است که به موضوع اعتماد مربوط می شود. ما ازاول بحث وکار امروزمان اصلا نمی دانستیم که بحث چه سمت وسویی خواهد یافت؟ اما باید با هم کار می کردیم. یعنی در ابتدا از یک اعتماد کور(کورکورانه) شروع کردیم و بعد به طور عملی درباره موضوع اعتماد بحث کردیم.»ـ
خانم مارتانو:« درست است. واین همان تناقضی است که در موضوع اعتماد کردن وجود دارد و مستمرنیز با آن همراه است. درحالی صحبت از اعتماد می کنیم یا درباره آن حرف می زنیم که باید بتوانیم اعتماد نیز بکنیم. قبل ازاین بحث من واقعا نمی دانستم که بحث ما چه سمت وسویی خواهد یافت ولی به شما اعتماد کردم وکار درستی بود. »ـ
رافایل:« اگر فردا این بحث را با هم می کردیم، شاید بحث ما به شکل دیگری بود.[پارامترهای نامعینی مستمر دخالت می کنند.]»ـ
خانم مارتانلو:« درست است. تغییرات مستمری که وجود دارند براعتماد ما نیز تأثیر می گذارد. بسیارطبیعی وازجمله تبادلات زندگی محسوب می شوند. نگاه کنید به زندگی ساده روزانه، ترافیک وسروصدا وحوادث و تصادفات و..همه آنچه که به زندگی اجتماعی مربوط می شود ونباید مشکلی از زندگی کردن با دیگران داشت. باید آماده گی برای پذیرش آنها داشت زیرا می آیند و می گذرند.»ـ
رافایل:« قبل ازآنکه بحث خود را به پایان ببریم باید یک نتیجه گیری انجام دهیم.»ـ
خانم مارتانو:« می توان گفت که امروزه دریک چنین تله ای گیرافتاده ایم که گویا هیچ نیازی به دیگران نداریم و بهترین شیوه حفاظت کردن ازخود منفی بافی و بی اعتمادی ولعنت کردن دیگران می باشد. این دام که من نیازی به دیگران ندارم. وبهترین راه حفظ خود در این است که درخانه بمانم.»ـ
رافایل:« منفی بافی وبی اعتمادی، زمانی است که نمی خواهیم، ریسک کنیم.»ـ
خانم مارتانلو:« وقتی که ایمان داریم یا امیدوار هستیم دیگر نیازی نیست که ریسک کنیم. با آنکه به طور طبیعی زندگی با ریسک کردن همراه است. برای عبور کردن از خیابان هم باید راست و چپ را نگاه کرد تا خطری نباشد و با این احوال باید یک مینیمم اعتمادی به زندگی داشت واین خیلی مهم است. مطابق یک نظرسنجی انجام گرفته، فرانسوی ها منفی باف ترین افراد درکل جهان هستند که فکر می کنم به این دلیل باشد که بی اعتماد هستند و ترس دارند. به این دلیل زندگی اجتماعی را با زندگی جمعی و درکنار یکدیگر زیستن، قاطی نمی کنند و به آن اجازه شکوفایی نمی دهند.«ـ
رافایل:« شکرخدا که شما ایتالیایی هستید. با تشکر از شما خانم مارتانلو!»ـ
پایان!ـ
ماه مارس 2012
نام ها:
Friedrich Nietzsche.
Montaigne
John locke
Aristoteles

تیتر بحث ها به آلمانی:
Glauben ist eine höhere form von vertrauen
Der glaube ist wie ein absolutes vertrauen.
Vertrauen ist menschlich
Der verrat ist immer möglisch.
Kann durch vertrauen eine neue welt entstehen.
Blindes vertrauen ist gefährlich.
Vertrauensmissbraucht
Das schöne am vertrauen liegt in der symmetrie.
Selbstvertrauen ist eine illusion.

منبع:
Philosophie Magazin
Vertrauen



Dokumentationsreihe, Frankreich 2012, ARTE F


نام کتاب خانم مارتانو؛ گارانتی بی اعتمادی:

Le contrat de défiance (Der Vertrag des Misstruens.)
معرفی خانم مارتانو: استاد و محقق و پژوهشگر و...:Michela Marzano forscht im Rahmen der CNRS-Forschungsgruppe "Centre de Recherche Sens Éthique Société" an der Université Paris Descartes. Nach dem Studium in Pisa und der Spezialisierung in analytischer Philosophie und Bioethik an der Universität Rom kam Michela Marzano 1999 nach Paris, wo sie seit 2000 im CNRS tätig ist.Ihr besonderes Interesse gilt der prekären menschlichen Verfassung im Spannungsfeld zwischen Körperlichkeit und Ethik. Ihre jüngste Veröffentlichung, "Le contrat de défiance" (2010) beschäftigt sich mit den historischen Gründen des Vertrauensverlustes in der
modernen Gesellschaft

Keine Kommentare: