Sonntag, 4. März 2012

اعتماد 1


ترجمه: ملیحه رهبری


از سلسله بحث های فلسفی

اعتماد!؟


هیچ اعتمادی نیست که درمعرض خیانت یا مصون از تهدیدات " خیانت" باشد وهیچ خیانتی نیست که به دنبال اعتماد کردن پیش نیآمده باشد. "رافایل انتهوون" فیلسوف و خانم " میشلا مارتانو" پژوهشگر و محقق و متخصص در فلسفه "تحلیلی واخلاق"، در زمینه "اعتماد" بحث می کنند.ـ
رافایل انتهوون: دریک داستان معروف یهودی، پدری به پسرش می گوید:« پسرم ازپنجره بپربیرون!» بچه ترس دارد وخودداری می کند. پدر به او می گوید:« بپر! به پدرت اعتماد کن! بلایی به سرت نخواهد آمد!» بچه ازپنجره به بیرون می پرد ومجروح می شود. در اینموقع پدر به فرزندش می گوید:« خوب! حالا فهمیدی که به کسی اعتماد نکنی، حتی به پدرخودت!» خانم "میشل مارتانو" شما کتاب خود به نام" گارانتی برای اعتماد" رابا این مثال بامزه شروع کرده اید.[ که البته نام کتاب با محتوای آن چندان هم همخوانی ندارد.] سؤال من اینست که چرا شما این داستان زیبا را برای منظورخود برگزیده اند؟
خانم مارتانو: به این دلیل که به وسیله این مثال می خواستم که موضوع اصلی کتاب را نشان دهم. به این دلیل که موضوع اعتماد وضرورت اعتماد کردن آنقدرمهم است که ما نباید اجازه دهیم که اعتماد مان یک اعتماد کور(کورکورانه) باشد. دریک چنین حالتی، حتی کودک نیز نمی تواند به پدر خود اعتماد کند و پدرتنی یک کودک نیز می تواند به فرزند خود آسیب برساند. با وجود آنکه ما نیاز داریم که بین پدر وفرزند اعتماد (کامل) وجود داشته باشد اما گاه این انتظار نیز برآورده نمی شود. با این حال بدون اعتماد کردن زندگی اجتماعی ممکن نیست اما چنین چیزی یعنی: "یک اعتماد کور نمی تواند مانع ازآسیب پذیری بشود."ـ
تیتربحث: بدون "اعتماد" زندگی اجتماعی امکان پذیر نمی باشد.ـبا تمام نیاز و اشتیاقی که برای اعتماد کردن داریم اما بازهم می تواند اعتماد کردن، محقق نشود. وقتی که از پنجره به بیرون بپری کاری دور ازعقل)حتی پدرت هم نمی تواند تو را از سقوط کردن نگه دارد و ازآسیب دیدن حفظ کند.ـ.)!
رافایل:ازیکسو اعتماد کردن درزندگی ضروری است اما از طرف دیگر هم چنین تهدیدی وجود دارد. آنچه شما دراینجا روشن کرده اید، کمک می کند که بدانیم اعتماد کردن به تنهایی کافی نیست و باید مشروط یا با ضمانت " تردید کردن" یا تأمل نمودن می باشد بدون آن "اعتماد" امر کاملی نیست.
تیتر بحث: "اعتماد" باید براساس تأمل و تردید کردن باشد!ـخانم مارتانو: کاملا درست است. زمانیکه می خواهیم دست به عملی بزنیم اما از همان نقطه آغاز، عاقبت کارنامعلوم وبا عدم قطعیت روبه روست، موضوع اعتماد کردن پیش می آید. به خاطرآنکه نمی توانیم نتایج امور را ازقبل پیش بینی کنیم و بدانیم.
تیتربحث: ضعیف بودن ما را وادار می کند که به یکدیگر اعتماد کنیم
خانم مارتانو: همه ما به دلیل ضعف هایمان نیازمند تکیه کردن واعتماد نمودن به یکدیگر هستیم. زیرا نمی توانیم همه چیز رایعنی که( نتیجه عملی را) از همان اولش بدانیم. اعتماد داشتن یک نوع رقابت کردن و زندگی خود را ریسک کردن نیز می باشد زیرا متکی به کس دیگری می شویم(درمثال پدر وفرزند). وآگاه هستیم که تمام شروط قابل حصول نیستند و بدون تعقل کافی می تواند همه چیز(هدف یا کار) به نتیجه ویرانگرانه ای[برباد رفتن نتیجه کار] منتهی شود.ـ
رافایل:« عدم اطمینان(شک داشتن) به طورپایه ای علتی است که به اعتماد کردن یا باور کردن، متوصل می شویم. زیرا اگراز همان اول کار(کاری) همه چیز قابل اطمینان باشد واز نتیجه آن با خبرباشیم، دیگر نیازی به اعتماد کردن نیست. به قول "شوپنهاور" وقتی مسلماً وقطعا بدانیم که خدا وجود دارد دیگر دلیلی برای باور کردن ما وجود ندارد. شک داشتن ومطمین نبودن می تواند ازسوی دیگرهم یک اعتماد مضاعف را به وجود آورد. زیرا نتیجه کاری می تواند چنان نامعلوم ودوراز دسترس باشد که اعتماد کردن از شروط قضیه می شود.
خانم مارتانو:« همینطوراست. ناچارهستیم قدم به قدم براساس آن اعتماد وباورمان پیش بیآییم زیرا تنها دانش یا معلوماتی (ناکافی) که در دست داریم، همان اعتمادمان می باشد وگاه درپایان کارمی بینیم که به خطا رفته ایم. دراین حالت است که می تواند آن "اعتماد" به "خیانت" منجرشود واگراعتماد کردن به نتیجه نیانجامد لاجرم موضوع "خیانت" پیش می آید.[ مترجم: در نهایت تأسف باید گفت؛ مثل باور و اعتمادی که مردم به خمینی کردند وآن باور و اعتماد به خیانت منجر شد و تا امروزیعنی که سی وسه سال ازآن می گذرد این خیانت ادامه یافته است و....»ـ
تیتر بحث: هیچ اعتمادی وجود ندارد که ازتهدیدات "خیانت" مصون باشد.ـ
اما چه کسی می تواند به ما خیانت کرده باشد؟ کسی که به او اعتماد یا به او باور کرده بودیم. شاید ما از او مأیوس شده باشیم و اما چرا میگوییم" خیانت" و دقیقا این همان موضوع جالبی است که من دنبال کرده ام وتقریبا هیچ اعتمادی نیست که درمعرض یا مصون از تهدیدات" خیانت" باشد وهیچ خیانتی نیست که به دنبال اعتماد کردن پیش نیآمده باشد.
رافایل:« اعتماد کردن به روابط ومناسبات بشری تعلق دارد زیرا در دنیای پیچیده ای که درآن زندگی می کنیم، همه چیزاز قبل تعیین شده وحفاظت شده نیست که بتوانیم بفهمیم. همانطور که شما به شرط تعقل دراعتماد کردن، اشاره کردید یا مانند چیزی است که در"اخلاق ارسطو"آن را درزمرده رفتار صحیح ودرست ومترداف با "امنیت وآرامش" می دانند. یعنی بخشی از دنیایی است که درآن انسان تلاش می کند تا اعمالش براساس استانداردهای مناسبی باشند.
خانم مارتانو:«موضوع این است که استاندارهای مناسبی را پیدا کنیم ومن مطمین نیستم که چقدربستگی به هوش انسان دارد؟ کسی که عاقل است (ازپنجره) نمی پرد بیرون تا بیفتد ومجروح بشود.
تیتر بحث: اما اعتماد کردن یعنی که بپر!ـ
اما اعتماد کردن یعنی که به من اعتماد کن و بپر! به این معناست که آرامش وامنیت خود را به خطرانداختن ودست به عملی زدن که قابل کنترل نیست.[ آخر وعاقبتش معلوم نیست.]ـ
رافایل:«یعنی که آدم باید خیلی ساده" بله" بگوید. دراینجا دربرابرنخستین تصویری قرارمی گیریم که به موضوع بحث ما مربوط می شود. یعنی عکسی( زیبا و باشکوهی) ازازدواج ایده آل پرنس چارلز ولیعهد انگلیس ولحظه "بله" گفتن "لیدی دایانا" را نشان می دهد.[لحظه ای بزرگ وعشق واعتمادی بزرگ که درچهره هردوآنها هویداست.] ناگفته نماند که بعدها ازاین پوستر، یک شرکت برای کالایش(!) استفاده تبلیغاتی کرده بود و در زیر پوستر نوشته بود:« زیبایی می تواند فریب بدهد.» قبل ازآنکه به این تصویر بپردازیم، خانم مارتانو آیا ایده یا قرار دادِ عقد وازدواج به عنوان یک گارانتی! درخودش یک تناقضی را حمل نمی کند؟ گویا که توسط ازدواج یک گارانتی ایجاد می کنیم تا عدم اطمینانی را ازبین ببریم.»ـ
تیتر بحث: کسی که یک قرارداد می بندد نیاز به یک مینیمم اعتماد دارد.ـمارتانو:« می خواهم حتی اضافه کنم که وقتی کسی یک قرارداد سنگین را امضاء می کند، نیاز به یک مینیمم اعتماد دارد و برعکس من یک قرار داد می بندم(گارانتی) زیرا به آن "موضوع" اعتماد چندانی ندارم. واقعیتی که من به خاطرآن چیزی می نویسم (قرارداد می بندم) ومی خواهم اطمینان حاصل کنم که از این طریق حفاظت خواهم شد و اگرقرارداد اجرا یا مراعات نشود، مجازات یا محرومیت هایی نیز تحمیل خواهد شد[جریمه شدن طرف مقابل]. یعنی که یک کمبودهایی درآن اصل قضیه وجود دارد واعتمادی وجود ندارد که بوسیله "قرارداد" می خواهم آن را جبران (محکم) کنم. این نکته قابل توجه است. آدم قرارداد می بندد تا خود را حفاظت کند.
تیتر بحث: هرچه بیشتر به قرار داد متکی باشیم کمتر به اعتماد کردن نیازمندیم.ـیک "قرارداد" ما را بی نیاز از تکیه کردن براعتمادمان می کند و مثلا به وسیله قرارداد ازدواج از یک مناسبات بدون تضمین عاشقانه می خواهیم به سوی روابطی نسبتا مطمین و محکم(مسؤلانه) قدم برداریم وبه همین دلیل می گوییم:" بله!" اما بله به چی می گوییم؟ قول می دهیم اما به چی قول می دهیم؟ این چه قولی است که آدم برای تضمین عشق خود، با ازدواج کردن می دهد اما بعد نمی تواند قول خود را محترم بدارد؟[اشاره به عکس ازدواج پرنس چارلز با دیانا و بعد خیانت در زندگی خانوادگی و طلاق..]
رافایل: خاطراحساسات؛ چه احساسات خودش یا احساسات کس دیگری دستگیر(یا مجازات) کند « آدم نمی تواند کسی را به.»
تیتر بحث: احساسات را نمی توان قول داد یا تضمین کرد
خانم مارتانو:«نه کسی را نمی توان به خاطراحساساتش[ اشاره به روابط پنهانی بین پرنس چارلز با کاملیا] دستگیر کرد.همانگونه که "نیچه" به خوبی توضیح داده است. "آدم می تواند قول بدهد اما نباید عاری ازحقیقت باشد. یعنی چیزی که ترک شود." بالآخره داستان عشق وعاشقی(احساسات) هم به پای میزمعامله کشیده می شود. درمورد "اعتماد" نیزهمینطوراست.
رافایل:« برای حفاظت از عشق، آدم باید ازدواج کند؟!»ـ
خانم مارتانو:« دقیقا این همان قبری است که برای عشق کنده می شود؛ مانند اغلب موارد!»ـ
رافایل:« ازسوی دیگرهم به نظر می رسد که این "بله" گفتن که هر دو طرف انجام می دهند، بسیار شفاف می باشد. ازدواج کردن تنها کار یا عملی است که دوطرف داوطلبانه انجام میدهند که درکلیسا یا دردفاترازدواج انجام می گیرد وآنها باید فقط کلمه"بله"را ادا کنند. یک معامله که نه تنها با اعتماد طرفین به یکدیگرانجام می گیرد بلکه با شجاعت نیزسروکار دارد. زیرا این یک اعتماد کوراست وکسی نمی داند درآینده ای(تا پایان عمر) که آن را برای خود آرزو می کند، به طور واقعی چه پیش خواهد آمد.»ـ
خانم مارتانو:«درست است. ازیکسواعتماد است ولی بازهم مثل آن پریدن(!) ازپنجره است. آدم "بله" می گوید اما نیاز به شجاعت دارد زیرا چه می داند که بعدا چه پیش خواهد آمد؟ آدم بله را به طرف مقابل خود و به زندگی می گوید اما غلط است که فکرکنیم اینها همه یک جانبه است. زیرا دراینجا پیچیده می شود، وقتی من بله می گویم و"می پرم"وخود را درماجرایی درگیرمی کنم، بازموارد بسیار نامتعینی وجود ندارد که نمی توانم آنها را کنترل کنم.»ـ
رافایل:« این کلمه"بله" به معنای گارانتی نباید غلط فهم شود.»ـ
خانم مارتانلو:« دقیقا! هیچ قطعیتی وجود ندارد؛ نه درعشق ونه درازدواج!»ـ
رافایل:« پس کلمه"بله" بازهم هیچ گارانتی ای نیست. آیا باید اینطور باشد؟»ـ
خانم مارتانلو:« همینطوراست اما بهتراست که" بله"گفته شود. اگرانسان می خواهد به یک هدفی برسد وچیزجدیدی را تجربه کند وچند گام مشترک با دیگران بردارد. اما اگرمستمر"نه" بگوییم، خود را می بندیم( قفل می شویم) ومتوقف باقی می مانیم.ـ
تیتر بحث: علت "نه" گفتن ترس داشتن است که نقطه مقابل" بله" گفتن است.ـ
ترس ما را وادار می کند که "نه" بگوییم. ترس مانع ازآنست که شجاعت به خرج بدهیم و ما را وادار می کند که مستمر"نه" بگوییم.»ـ
رافایل:«موارد بیشتری وجود دارد. درکنار ترس، بی اعتمادی وشک وسوءظن وتردید وبدگمانی، همه اینها وجود دارند. وقتی که اعتمادی جریحه دار می شود، دیگرنمی خواهیم توضیحی درباره آن بشنویم ودرپایان امر، آدم بدترین شق را باورمی کند که توطیه ای( خیانت) درکار بوده است.»ـ
خانم مارتانو:« درست است واین مشکل جامعه فعلی ماست. منظورم این است که درآن ترس و بی اعتمادی وجود دارد. وقتی ترس پیش بیآید همانقدر می تواند برای ما مانعی باشد که بی اعتمادی.»ـ
رافایل:« شما دراین دو تفاوتی می بینید؟»ـ
خانم مارتانلو:« بله! ترس امری طبیعی است که در ما وجود دارد به گفته "مونتانه". به دلایل مختلفی نیز پیش می آید واضطراب و وحشت در ما ایجاد می کند ومشکل ساز وقتی است که ما را درمنگنه بگذارد و برما غلبه کند. اما وقتی من اعتماد می کنم باید آگاه باشم که می تواند خیانتی هم پیش بیآید.ـ
تیتر بحث: کسی که اعتماد می کند باید هشیار نیز باشد
اعتماد کردن طلب می کند که هشیار باشیم. "ژان لوکه" درباره اعتماد سیاسی می گوید؛« مردم باید بتوانند به دولت اعتماد کنند. دولت باید ازچنین توانمندی ای برخوردار باشد که به وعده هایش عمل کند واگرعمل نکند، مردم باید بتوانند به این اعتماد پایان دهند.» ازآنجایی که "خیانت" به بی اعتمادی منجر می شود، طرف آسیب دیده تلاش خواهد کرد که هرچه بیشترفاصله بگیرد و روابط خود را قطع کند تا خود را ازآسیب های "خیانت" حفظ کند. امروزما آنقدردراعتماد کردن شک وتردید داریم که ترجیح می دهیم به طورسیستماتیک درهمان شک وتردید باقی بمانیم و برآن هم پافشاری کنیم. دکارت درجستجوی یافتن معرفت یقینی به همه چیز شک کرد. اما این شک وتردید از نوع دیگری بود. آنچه که ما به آن شک داریم، دریک کرایس می چرخد وانسان ترجیح می دهد که دراین شک بی پایان وعدم اعتماد واطمینان باقی بماند به جای آنکه اعتماد کند به آنچه که "می شنود".ـ
تیتر بحث: ایمانرافایل:«کسی که شک وتردید دارد نباید اعتماد و ریسک کند. دراینجا یک عکس مونتاژ می بینید که یک زن با کمال آرامش واطمینان(ایمان) درحال پریدن ازیک پشت بام به سوی بام دیگری درآنسوی خیابان است. این عکس مونتاژاست واگر پرش اوحقیقی بود، چنین اعتماد به نفسی(اطمینانی) را نمی توانستیم درسیمای او ببینیم. دراینجا مثال دیگری می آورم از فیلم ایندیانا جونز(آخرین صلیب) وازموضوع اعتماد به نفس و ایمان. ایندیانا جونز برای دست یافتن به "جام مقدس" [عبور ازآخرین موانع] باید بدون کمترین تردیدی قدم به قدم به سوی جام می پرید و لازم بود که ایمان و اعتماد به نفس کامل می داشت. اگر او در برداشتن گام به سوی" جام مقدس" هیچ تردیدی نمی کرد وایمان داشت ، زمین زیرپایش سفت می شد تا بتواند عبورکند وجام را به دست آورد اما اگر تردید می کرد زمین زیر پایش خالی می شد وسقوط می کرد وهمه چیز تمام می شد. دراینجا چیزی بیشتر از اعتماد یعنی ایمان لازم بود.ـ
تیتر بحث: ایمان داشتن حداکثراطمینان واعتماد کردن است
مثلی هست که می گوید:" تردید مینیمم اعتماد است وایمان حداکثراعتماد." درایمان تردیدهایی که دراعتماد کردن هست، نیست ونگرانی نسبت به آینده هم وجود ندارد. شما چه تفاوتی می بینید بین اعتمادی که ناشی از ایمان است واعتمادی که حاصل بستن مثلا قرار داد ازدواج است؟»
خانم مارتانو:« من تفاوت بنیادی آنها را در طبیعتشان (ذاتشان) می بینم. یک آدم با ایمان، مطلقا ایمان دارد که خدایی هست واو صد درصد ایمان دارد که خدا همیشه بااوست وهیچگاه به او خیانت نمی کند.رافایل:« دوباره رسیدیم به دکارت!»ـ
خانم مارتانلو:« درست است! دوباره به دکارت رسیدیم. خدا مأیوس نمی کند. خدایی که من به او ایمان دارم و به او اعتقاد دارم، هرگز مرا لو نخواهد داد و به من خیانت نخواهد کرد.ـ
رافایل: اما بحثی که ما می کنیم اعتماد بین انسان هاست.ـ
ادامه دارد...ـ
29 فوریه 2012 برابر با 9 اسفند 1390
[مترجم: ترجمه این بحث را به نوعی عمومی دیدم. از حیطه کوچک شخصی تا حیطه های بزرگ و به ویژه زمانی که به حیطه های سیاسی مربوط می شود، آسیب های آن بسیار عمیق هستند. از نمونه های ملموس آن مانند قولی است که آمریکا به هنگام خلع سلاح مجاهدین به آنها در امر حفاظت اشرف داده بود ولی به علت عدم رعایت آن به آثار زیانبار جانی وانسانی(نقض حقوق بشر) انجامید و امروز نیز با تمام تلاش جهانی بی وقفه ای که برای جبران این بدقولی انجام می گیرد و با وجود نگرانی عمیقی که ماه هاست خانواده ها مجاهدان و دیگرانسان های شریف وآزاده را به تحصن واعتراض واداشته است اما زندان لیبرتی آخرین ضربه است که من نمی دانم از این اعتماد چه می تواند باقی مانده باشد؟ جز امیدها وآرزوهای ما برای نجات(حفاظت) تک تک آن عزیزان که بهاران آزادی آنان به همراه بهار طبیعت بدمد و به گل نشیند و تا بهار آزادی در ایران بدمد.]ـ
اسامی به لاتین
:
Michela Marzanoممیشل مارتانو
Aristoteles
Nietzsche Friedrich
Montaigne
John locke
Victor Hugo die Elenden
تیتر بحث ها به آلمانی
Das Vertrauen darf nicht Blind sein.
Ohne Vertrauen ist ein Leben in der Gesellschaft nicht möglich.
Unsere Verletzlichkeit bedingt, dass wir Vertrauen haben müssen.
Es gibt kein Vertrauen ohne verrat.
Vertrauen haben heißt ,springen.
Wer einen Vertrag schließt, braucht ein Minimum an vertrauen.
Je mehr man sich absichert desto weniger schenkt man vertrauen.
Man kann keine Empfindungen versprechen.
Die angst ist die Kehrseite des Vertrauens.
Wer Vertrauen schenkt, muss immer wachsam sein.
Glauben ist eine höhere Form von vertrauen.
Der Glaube ist wie ein absolutes Vertrauen.
Vertrauen ist menschlich.
Der verrat Schöne am vertrauen liegt in der Symmetrie.
Selbstvertrauen ist eine Illusion.
ist immer möglich.
Kann durch vertrauen eine neue Welt entstehen.
Blindes Vertrauen ist gefährlich.


Keine Kommentare: